اما من!
چه دردآور است از من سخن گفتن!
همچون سایه ی لرزان پاره ابری رهگذر ،
بر سینه تافته ی غربت این کویر ،
افتاده ام و مینگرم تا در زیر این آسمان ،
کسی هست که بار سنگینی را
که بر دوش های خسته و فرتوت این کلمات نهاده ام
و بر پشت زمین روانه کرده ام ، برگیرد ؟